ن : ستایش
ت : شنبه 21 / 9 / 1391
ز : 8:57 |
+
شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و بسمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند
یک نفر باز صدا زد:سهراب
کفشهایم کو؟

نظرات شما عزیزان: